دعوتگر 16 ساله

عقیده اهل سنت و جماعت

دعوتگر 16 ساله

عقیده اهل سنت و جماعت

خبر: سقوط هواپیمای جاسوسی امریکا

تمکین: بخش مرکزی اعلام طالبان پاکستان طی بیانیهای مسئولیت سرنگونی هواپیمای جاسوسی آمریکا و به هلاکت رساندن 20 تن از نیروهای ارتش پاکستان را در مناطق وزیرستان جنوبی توسط مجاهدان طالبان پاکستان برعهده گرفت.
در این بیانیه آمده است که، با یاری و توکل بر قدرت الله سبحان، برادران مجاهدتان در جنبش طالبان پاکستان در شهر مکین واقع در وزیرستان جنوبی موفق به سرنگونی هواپیمای جاسوسی آمریکا شدند. هواپیمای ساقط شده نزدیک یکی از مراکز ارتش مرتد پاکستان سرنگون گردید که پس از اسقاط آن به سرعت حدود 40 تا 50 سرباز مرتد ارتش پاکستان برای بردن بقایای هواپیمای اسقاطی در محل حاضر گردیدند غافل از اینکه مجاهدان قهرمان طالبان برای آنان در کمین هستند. پس از درگیری با آنان حدود 20 تن از نیروهای ارتش مرتد به هلاکت رسیدند.

و همچنین با انتشار این بیانیه تمام ادعاهای کذب و دروغ ارتش نجس پاکستان را مبنی به دخالت نداشتن مجاهدان طالبان در سقوط هواپیمای مذکور در منطقه مکین و عدم حضور مجاهدان در آنجا و یا سایر مناطق قبیله محسود رد میکنیم و با حمد و سپاس خداوندمتعال اعلام میداریم که مجاهدان در تمام مناطق مذکور ـ که ارتش پاکستان مدعی فراری دادن مجاهدان از آن مناطق است ـ حضور داشته تا با فداکاری و جان فشانی درسی فراموش نشدنی به ارتش پاکستان بدهند.

و نیز بدین وسیله تمامی رسانههای خبری را در سستی و کوتاهیشان در نقل صحیح اخبار، سرزنش میکنیم. چرا که بارها از آنان خواستهایم که با بازدید از مناطق قبیله محسود خود حقیقت امر را دریابند، تا خود ببینند که پس از گذشت دو سال که از حمله ارتش به این مناطق میگذرد چه کسی پیروز این جنگ شده است.

و به تمامی امت اسلامی این بشارت را میدهیم که فرزندان مجاهدشان با خداوند سبحان پیمان بستهاند که هرگز از نیات و اهداف خود بازنگردند و در جنگ علیه کفار و مرتدین کوتاه نیایند تا شریعت خداوند متعال بر پاکستان حاکم گردد.

و بدین وسیله به تمامی مخاطبین اعلام میداریم که مصدر اصلی و رسمی موکول شده برای انتشار اخبار و بیانات جنبش طالبان پاکستان در اینترنت تنها جبههی رسانه ای اسلامی جهانی (جبهه الاعلامیه الاسلامیه العالمیه) میباشد و هرگونه بیانیه خبری و یا رسانهای دیگری را که منتشر گردد قابل اعتماد ندانسته و آن را تصدیق نخواهیم کرد.

وصلى الله على نبینا محمد وعلى آله وصحبه وسلم. والحمد لله رب العالمین
﴿وَ لِلّه العِزَّةُ وَ لِرَسُوله وَ لِلمؤُمِنِینَ وَ ٰلکِنَّ المُنَفِقِینَ لَایعلَمُونَ
بخش مرکزی اعلام
جنبش طالبان پاکستان
21/10/1432
منبع: مرکز رسانه ای صدای جهاد
جبههی رسانه ای اسلامی جهانی (الجبهة الإعلامیة الإسلامیة العالمیة)
پیگیری اخبار مجاهدان و تشویق مومنان

نماینده آیة الشیطان سکستانی به درک واصل شد آیا ربطی به ما دارد؟

آیة الشیطان سکستانی که نماینده هاشون معروف هم هستند(یکی زنا می کنه یکی از ایران می خوره و...) این دفعه یه نماینده دیگشون به درک واصل شد. خب الحمدلله.

ولی این عمل از مجاهدین نبوده قطعا باز هم حکومت ایران در این کار دست داشته ولی در هر حال همون لحظه که این خبر به گوش ما رسید مسرور گشتیم.


الی جهنم و بئس المصیر


یه آقایی هم اومده یک سری صحنه ها نشون داده از کشتار روافض که مظلومند و... میخواستم تصاویر مساجد اهل سنت ایران و شهداء اهل سنت ایران رو بذارم یا ماجرای کشتار اهل سنت توسط پدرشون اسماعیل صفوی رو بذارم ولی این روافض اهل درک و شئور نیستند. من هم اهل مجادله نیستم.


خدایا ما را از شر شیاطین از نوع روافض مجوس حفظ فرما.

خدایا این طائفه شیطانی و حکومتشان که غده سرطانی وخیمی در بین ممالک اسلامی است از بیخ و بن نابود فرما.


والسلام علی من اتبع الهدی

آنچه که مردم از رژیم سوریه نمی دانند

منبع: توحید و جهاد


آنچه که مردم از رژیم سوریه نمی دانند

 


به قلم:شیخ ابوبصیر طرطوسی

بسم الله الرحمن الرحیم


الحمدلله وحده و الصلاة و السلام علی من لا نبی بعده،وبعد:

حکم بر چیزی،فرعی از تصور و ادراک آن می باشد و در نتیجه کسی که چیزی را درست تصور نکند ،در تعامل با آن و تعیین موضع صحیح در قبال او نیز نمی تواند درست عمل کند.انسان دشمن چیزی است که آن را نمی شناسد. بدین خاطر برای آنکه سیاست و موضع گیری های رژیم سوریه فرقه ای و نیز اعمال جنایتکارانه و وحشیانه ای را که در طول بیشتر از چهل سال مرتکب شده و جنایتهایی را که در این روزها در حق ملت سوریه مرتکب می شود را درست تحلیل کرده و آن را دقیق بفهمیم و به شکلی مناسب و صحیح با آن تعامل داشته باشیم ابتدا باید عقیده و فرهنگ اجتماعی و صفات شخصیتی این رژیم فرقه ای و عناصر متنفذ و مؤثر در حکومت و اداره کشور را بشناسیم ،عناصری که همه آنها ار افراد فرقه نصیریه هستند،فرقه ای که برای برخی افراد وبرخی جهات خوشایند است که فرقه علویه نامیده شود!

ما وقتی به این بعد اشاره می کنیم به دنبال برانگیختن تعصبات فرقه ای در جامعه سوریه-چنانکه برخی گمان می کنند-نیستیم بلکه این در واقع فقط توصیف واقعیت موجودی است که در سوریه با آن دست و پنجه نرم می کنیم و از آن رنج می کشیم-و بخصوص در این مرحله سخت- تا آن را درست بفهمیم و سپس درست آن را درمان کرده و به روش مناسب در قبال آن رفتار کنیم.

و چیزی که در این کار به من کمک می کند اینست که من صرفاً یک ناظر یا منتقد یا محقق نیستم و بس! بلکه من یکی از کسانی هستم که با این قوم زندگی و معاشرت کرده است و در روستاها و شهرهایش همسایه منازلشان بوده است و با آنها تعامل داشته  و عادات و زندگی و مراسمات دینی و اجتماعی و اخلاقی آنها را به طور مستقیم تجربه نموده است.من از این جهت از آگاهان به امور این قوم هستم و چیزهایی از آنها می دانم که دیگر هموطنان داخل سوریه یا مردم اهل جنوب و شمال سوریه عزیز از آنها خبر ندارند.به خاطر همین از همگان انتظار دارم که به سخنانم گوش جان بسپارند و به دقت آن را مطالعه نمایند.

اولاً : به حکم عقیده باطنی که آنها بدان تدیّن دارند و هیچ ارتباطی با اسلام و دین و عقیده امت ندارد و قائم بر الحاد و انکار و اباحیت و بت پرستی و انکار قیامت و جهان آخرت و حساب وکتاب دادگاه عدل الهی و ارکان پنجگانه اسلام و دیگر اصول و فروع آن و اعتقاد به اینکه علی بن ابی طالب رضی الله عنه همان الله است،می باشد و در نتیجه این اعتقادات؛ پنهانکاری و تقیه ای  که در انجام مراسمات و شعائر فرقه ای واجتماعی در پیش گرفته اند، همه اینها احساسی نیرومند از غربت و عزلت و عدم به این امت و دین آن و به توده مسلمین ،در آنها بوجود آورده است.آنها خود را قطعه ای غریب از محیط پیرامون شان می بینند و توده مردم اطراف خود را نیز دشمن خود به شمار می آورند که به هیچ وجه نمی توانند اینان را بپذیرند و برایشان ممکن نیست که با اینان با وجود اعتقادات و مراسمات و اخلاقیاتی که دارند زندگی مسالمت آمیز داشته باشند.

در نتیجه، آنان هیچ احساس وابستگی ملی و خاکی به سوریه ندارند به طوریکه به توده اعظم مسلمین پیرامون خود به دیده شک و تردید و دشمنی و شوق  انتقام گیری!می نگرند.

و به تعبیر وطن دوستانه : آنها هیچگونه احساس هموطنانه یا وابستگی وطنی و خاکی و سرزمینی یا غیرت بر وطن و هموطن،ندارند.آنها با وطن سوریه به گونه ای رفتار می کنند که دامدار با گاو شیرده اش رفتار می کند به طوریکه قیمت آن در نظر او به اندازه شیری است که از او تراوش می کند،و به روشی  که دزد با خانه ای که از دیوارش بالا رفته تعامل دارد به طوری که در آن تخریب و افساد می کند چون می داند که خانه از برای او نیست و او نمی تواند مدت زیادی در آن مکث نموده و اقامت داشته باشد،مانند درنده خویان می گیرند اما چیزی نمی دهند!

از این رو بود که آنها بلندی های استراتژیک جولان را به گونه ای مشکوک فروختند و فدای خود کردند به طوری که تمام ناظران و تحلیل گران متفق القولند که این کار که از سوی حافظ اسد نصیری که در آن هنگام وزیر دفاع بود، به درجه مزدوری و خیانت می رسد. وتا به امروز برای آزاد سازی جولان اشغال شده هیچ قدمی برنداشته اند!

و در عرصه داخلی و محلی بعد از گذشت بیشتر از چهل سال تسلط و حکومت هیچ خدمت قابل ذکری به وطن و هم وطن تقدیم نکرده اند جز راه اندازی زندانهای بیشتر و مراکز امنیتی سرکوبگر که هیچ هم و غمی ندارند جز تحقیر و تذلیل و تفقیر و چپاول و به زانو درآوردن ملت سوریه. و برخی پیشرفتهایی که در آبادانی و دیگر امور در دهه های قحطی زده گذشته،سوریه شاهد آن بوده است به تلاش و کوشش ملت تلاشگر و هدفدار سوریه بوده است به دور از تلاش و مشارکت و اهتمام رژیم و حکومتهایش!

علت-به صراحت و وضوح- اینست که این رژیمی فرقه ای است و  احساس وابستگی به وطن ندارد و هرگز چنین چیزی را نمی شناسد و چنین احساس ندارد که به دنبال خدماتی باشد که به نفع وطن و هم وطن انجام دهد . برای همین برای آن بسیار آسان و مسئله ای عادی است که صدها تن از هموطنان سوریه را در تظاهرات مسالمت امیز اخیر که سوریه شاهد آن بوده است،به قتل برساند چون احساس او اینست که اینان دشمنان او هستند و هیچ وابستگی به او ندارند تا او را از قتل آنان باز دارد!

اگر بخواهیم درباره سیاستهای فاسد و ظالم داخلی و فرقه ای رژیم که برای وطن و هم وطن چیزی جز ویرانی و عقب ماندگی و فقر و تحقیر به بار نیاوردهسخن بگوییم، به درازا خواهد کشید،اما سؤالی که به دنبال جواب می گردد اینست که چرا چنین است؟چرا این رژیم فرقه ای چنین سیاست داخلی دارد؟جواب :  چون رژیم هیچگونه وفاداری و وابستگی به وطن سوریه ندارد برای همین برای او امور وطن و مردم هیچ اهمیتی ندارد!

اگر پرسیده شود که : پس وابستگی و وفاداری او برای کیست و چه چیزی برایش اهمیت دارد؟

در جواب می گویم : وفاداری او به خود و شخصیت خودش است و به فرقه اش که قائم بر مجموعه ای از طلسم ها و اعتقادات باطنی و سری است، و بعد از آن به شکم و مال و زیر شکم و کاسه شراب...و غیراز این امور هیچ چیز دیگری برایش مهم نیست! نه مفاهیم و ارزشها..و نه حلال...ونه حرام...ونه حق...و نه باطل...کشور ویران شود...مردم نابود شوند..استعمار وارد شود...استعمار خارج شود...هیچ چیزی از این معانی براش اهمیتی ندارد!

ثانیاً : یکی از مشخصه های زندگی اجتماعی فرقه نصیریه-حاکم بر سوریه-اینست که آنها میان خودشان چنین اند که ثروتمندان و قدرتمندانشان، فقیران و وضعفایشان را به بردگی گرفته و ذلیل می کنند بدون کوچکترین ترحم و شفقت و مهربانی.هر کس به اندازه ثروت و قدرتش،ضعیفتر و پایین تر از خودش را به استحمار و استعباد و ذلت می کشاند و فرد ضعیف ،ضعیفتر از خود را ذلیل کرده و به او فشار می آورد و فرد ضعیفتر،ضعیفتر از خود را چپاول می کند و همنطور تا اینکه مبارزه طبقاتی به کوچکترین و تنگترین حلقه جامعه شان می رسد.به طوری که می بینی شوهر برای انتقام از ظلم و فشار دیگران به او،به همسر و فرزندانش را در خانه خود تحت فشار و ظلم می گیرد و رابطه رهبران و شیوخ فرقه با عوام فرقه نیز چنین است؛رابطه برتری جویی و بهره کشی و به بردگی کشیدن و ذلیل کردن و لیسیدن کفشهای بزرگان و چپاول حرام اموال به نفع رهبران و شیوخ فرقه!

بدین خاطر فرقه نصیریه از نظر اجتماعی-در طور تاریخش-به دو طبقه تقسیم می شود : طبقه ثروتمند و طاغوتی و فرعونی، و طبقه فقیر  و محروم و مستحمر و فریفته که اکثریت افراد این فرقه را تشکیل می دهند. و هر طبقه ای نیز به نوبه خود به دو طبقه تقسیم می شود و آن دو طبقه به چهار طبقه و چهار تا به هشت تا و به همین ترتیب...تا جایی که می بینی در یک خانه دو طبقه وجود دارد : قوی و ضعیف،یا ضعیف و ضعیفتر.و این طبقات ترتیب و نظمی را حفظ نمی کنند بلکه همیشه بر حسب درجه قدرت ضعیف و ضعف، و  نیروها و شرایطی که اجازه می دهد فقیر ثروتمند شود و ثروتمند فقیر شود، در حال حرکت و تبدیل و تغییرو صعود و نزول هستند و در نتیجه، مسابقه داغی میان خودشان برای جمع آوری ثروت به هر طریقی که ممکن باشد،دارند. هنگامی که حافظ اسد نصیری که سربازی بیش نبود دید که از رئیس افسرش صلاح جدید نصیری قدرتمندتر است بر او شورید و او را زندانی کرد تا اینکه در زندان مرد تا جای او را برای رئاست کشور بگیرد با توجه به اینکه هر دو از فرقه نصیریه بودند.حال متوجه می شوید که چرا رفعت اسد تلاش کرد که علیه برادر و رئیسش حافظ اسد کودتا کند که موجب شد آن یکی دیگر   تمام صلاحیتهای نظامی و سیاسی برادرش را از او بگیرد و از او بخواهد که در خارج کشور پرسه زند. و نیز متوجه می شوید که چرا ماهر اسد-رئیس گارد ملی- با برادر کوچکتر بشار اسد امروزها طوری رفتار می کند که انگار دولتی در داخل دولت و فوق قانون و بازخواست است و در بسیاری از ویژگیهای رئاستی برادرش دخالت می کند به طوری که برخی گمان می کنند رئیس فعلی ماهر است نه بشار!علت تمام این امور محیط خاص و تربیت اجتماعی و اخلاقی افراد فرقه نصریه است همانطور که توضیحش گذشت.

اگر پرسیده شود : چه چیزی عوام این فرقه را وادار می کند که این نظام اجتماعی عقب مانده و ستمکارانه این فرقه را تحمل کنند؟

در جواب می گویم : چیزی که عوام این فرقه یعنی فقراء و تحقیرشدگان و پایمال شدگان را وادار می کند که بر این ذلت و اهانت رهبران و شیوخ و بزرگان و ثروتمندانشان صبر کنند،این است که رهبران و شیوخ  این فرقه مردمشان را از محیط اسلامی پیرامون خود می ترسانند و بدانان چنین تلقین کرده اند که هر اندازه هم که از سوی رهبران و شیوخشان تحقیر و پایمال شدند باید صبر کرده و سکوت در پیش گیرند و اتحاد خود را حفظ کنند تا جهان اسلام پیرامون شان که آنها را از همه جهت در برگرفته آنها را نبلعد. و هر کس فریب این سخن را نخورد و بر این فرقه و عادات و تعالیم و ارزشهای اجتماعی و اخلاقی آن عصیان کند با قتل و تصیفه روبرو می شود به روش وحشتناکی که تمام افراد فرقه در آن همدستی می کنند.

حال که این را دانستید می توانید به خوبی تحلیل کنید که چرا بعد از پنجاه سال از حکومت فرقه نصیریه بر سوریه،همچنان عده ای از افراد این فرقه نصیریه از فقر و محرومیت شکایت دارند و می فهمید که چرا متنفذین و مسلطین بر حکومت در سوریه که از افراد این فرقه هستند،با مردم سوریه به طور عموم با برتری جویی و بی اعتنایی و تحقیر و پایمالی برخود می کنند،عاملی که مردم سوریه را اخیراً-بعد از صبری که طولانی شده بود-وادار کرده که در تظاهراتش چنین شعار دهند :  "المواطن السوری ما بینذل" یعنی ما هم وطن سوری هستیم و دیگر رعیت نیستیم و آزادی می خواهیم.

رعیت چه کسی نیستند؟ ...و چرا؟ ...جواب را دانستید و قبلاً توضیح داده شد.

بعد سوم مهمی نیز هست که باید بدان اشاره کنیم و آن اینکه  فرقه نصیریه فاقد ارزشهای دینی یا اخلاقی و یا انسانی می باشند که بر اساس آن قضاوت کنند یا اینکه هنگام اختلاف با آنها، آن ارزشها را معیار قضاوت قرار دهی.مثلاً ممکن نیست که به آنها بگویی : از خدا بترس...یا اینکه برای درخواست چیزی آنها را به خدا قسم دهی...فوراً تو را به مسخره گرفته و به تو می خندند و به خدای عزو جل فحش می دهند. و اگر تعالیم اسلام و آموزه های الهی پیامبران را بدانان یادآوری کنی،به اسلام و پیامبران فحش می دهند[1]. و اگر به آنها بگویی این حرام است..جایز نیست..زشت است...با ارزشها و اخلاق دینی و انسانی منافات دارد..تو و دین تو را به مسخره گرفته و تو و آن ارزشها را دشنام می دهند.و اگر حق وطن و هم وطنی و برادری وطنی را بدانان یادآوری کنی و از آنچه لازمه همزیستی متمدنانه و انسانی با دیگر هموطنان است بدانان یادآوری شوی، تو و وطن و قومیت عربی و انسانیت و حتی قانون سوریه یا قانون بین الملل را دشنام میدهند،هیچ چیز را احترام نمی کنند و هیچ چیزی را مقدس نمی شمارند. و این مشکل بزرگی برای هموطن سوری است که نمی داند چگونه با آنان تعامل داشته باشد و آنها را بر اساس چه مرجعیت و معیاری به قضاوت بخواند و با کدام زبان آنها را خطاب قرار دهد جز زبان و قانون رشوه و فساد و بخشش اموال به حرام تا شرشان را از او کم کنند![2].

اگر گفته شود : مرجعیت آنان قانون سوریه است،آنها به قانون سوریه تحاکم می کنند.

می گویم : شما در توهم هستید،آیا آل اسد و نزدیکان آنها و طبقه حاکم و متنفذین حکومتی تن به قانون سوریه می دهند؟آیا امکان دارد که بتوان آنها را بر اساس قانون سوریه مورد محاسبه و بازخواست قرار داد؟جواب قطعی این خواهد بود : نه. آنها فوق قانون و فوق بازخواست هستند و قانون همیشه زیر آنها و دنباله رو آنان است و اگر قانون- وحتی اصول قانون اساسی-با حکومت بشار اسد در تعارض باشد فوراً قانون را تغییر داده و از آن عبور می کنند،چون قانون خود آنها هستند!

این حقائق به ما برای تحلیل عدم گوش فرا دادن رژیم فرقه ای حاکم به فریادها و مطالبات مردم برای اصلاح، کمک می کند.جریان های سیاسی مخالف بیشتر از چهل سال است که از رژیم می خواهند برخی اصلاحات ضروری که برای زندگی و کرامت و اخلاق و عزت و آزادی هموطن سوری مفید است،به اجرا گذارد اما کسی نیست که به این سخنان گوش کند.انگار که آنان با دیوار سخن می گویند و با کرو لال صحبت می کنند. و راز این مسئله اینست که : رژیم حاکم معنی ارزشهای اخلاقی و عزت و کرامت و آزادی و اثر آن بر نفس انسان را نمی فهمد.اینها اصطلاخات عجیبی هستند که با محیط و فرهنگ و مصطلحات فرقه ای شان بیگانه است،با این وضع چطورانتظار دارید که آنها را معیار قضاوت قرار دهند و یا بدان گوش بسپارند؟!

آیا امکان دارد کسی که بیش از سیصد جوان از هموطنان سوری را در اولین تظاهرات مسالمت آمیز به قتل می رساند،دوستدار وطن و مردم باشد یا اینکه تسلیم قانون وطن شود؟!

هیچ کس چنین جنایتها و کشتارهایی انجام نمی دهد جز کسی که این احساس را قبلاً دشته باشد که فوق وطن و هموطن و فوق قانون و فوق بازخواست است و وطن و مردم برای او به هیچند!

مجموع آنچه گذشت-در سه نقطه-تحلیل دقیقی از رفتارها و موضع گیری ها و سیاستهای رژیم فرقه ای حاکم به دست می دهد و نیز به ملت و اهلمان در سوریه زخمی کمک می کند که بهترین روش تعامل با این چنین رژیم فرقه ای را ابتکار کنند. این بود برخی از صفات و ترکیب اخلاقی و روانی و اجتماعی و فرقه ای این فرقه!

اگر گفته شود : اگر چنین است پس موضعگیری رژیم حاکم در قبال مقاومت فلسطینی و جبهه مخالفان اشغالگری اسرائیل را چگونه تحلیل می کنی؟ این موضع نشان می دهد که رژیم از ارزشهای وطنی و انسانیت نصیب زیادی دارد. و این بر خلاف گفته هایت است.

در جواب می گویم : به این سؤال از دو وجه جواب می دهم:

وجه اول:رژیم فرقه ای حاکم-در طول بیش از چهل سال-خودش هرگز نه مقاومت کرده و نه ممانعت و مخالفت،بلکه بر عکس تسلیم پذیر وافتاده و سربزیر بوده است به طوری که بلندی های جولان-از زمان اشغالش- به دست یهود صهیونیست است  و از آن وقت تا این لحظه رژیم به خاطر آن حتی یک گلوله نینداخته است و به هیچ کس هم اجازه نداده که به سوی جولان یک تیر بزند و از آن وقت نقش سگ نگهبان وفاداری را بازی می کند که مرزهای سوریه و دولت یهود صهیونیست را محافظت می کند!.به خاطر همین سقوط رژیم فرقه ای حاکم ، نگرانی های زیادی برای یهود صهیونیست ایجاد می کند از ترس اینکه مبادا جایگزین آن، به اندازه رژیم آل اسد فرقه ای بدانان دفادار نباشد و به اندازه آن، قدرت نگهداری و نگهبانی مرزها را نداشته باشد!

علاوه بر این دولت صهیونیسم اقدام به بمباران نیروگاه های اتمی و نظامی در شمال سوریه نمود و نیروگاه ها را تخریب کرده و تمام افراد موجود در آن را به قتل رساند و با این وجود، رژیم فرقه ای حاکم فقط تماشا کرد و جز پرتاب چند موشک کلامی!دلقک وار مزخرف کار دیگری نکرد که هیچ اثری نداشته و ندارد و گلوله ای به دنبال آن پرتاب نشد.

و اما در عرصه مسئله فلسطین : جنایتهای اردوگاه آوارگان تل الزعتر و الکرنتینا و دیگر جنایتهایی که رژیم فرقه ای سوریه در حق ملت و اردوهگاه های آوارگان فلسطینی در بیروت در دهه هفتاد و بعد از آن مرتکب شد،جنایتهایی که یهود صهیونیست مانند آن را مرتکب نشده اند، و نتایج این جنایتها که موجب کوچ دادن اجباری عرفات و هزاران فلسطینی همراه او زیر بمباران و تهدید رژیم فرقه ای سوریه شد و این جنایتها برای جلب رضایت یهود صهیونیست و به خاطر علاقه رژیم به خالی کردن لبنان-از هر گونه نیروی مؤثر-به نفع نصیریه لبنان و شیعه روافض به سرکردگی حزب الله لبنانی رافضی ،انجام گرفت.همه اینها از مقدار کینه و جنایت این رژیم فرقه ای در حق ملت فلسطین و قضیه فلسطینی و مقاومت فلسطینی حکایت دارد. و چه بسیار این رژیم به اسم فلسطین سود کرده و ادعاهای پوشالی نموده و می نماید.

ثانیاً : رژیم فرقه ای سوریه به عنوان رژیمی عقب مانده و فاسد و مستبد که دارای خصائص فرقه ای بوده و در عرصه داخلی و خارجی و بین المللی ناپسند همگان است،نیاز به برخی بهانه ها و شعارهای وطن پرستانه دارد تا خود را در پوستین آن فرو کرده و در برابر اولاً:ملت خود و ثانیاً : در پیرامون عربی،خود را بدان نیرومند کند.قبلاً حافظ اسد شعار "الصمود و التصدی"(مقاومت و ایستادگی) را سر می داد تا اینکه دروغ رژیم آشکار شد به طوری که مردم آن را "الجمود و التردی"(بن بست و عقبگرد)می نامیدند و قتی اثرات شعار مقاومت و ایستادگی تمام شده و مسخره مردم شد،رژیم -در دوره وراثت پسر-از این اسم عدول کرده و خود و هر کس را که وارد پیمانش می شد را "جبهه مقاومت و ممانعت"می نامید و برای اینکه نشان دهد که واقعاً در این جبهه است و رهبری آن را بدست دارد به برخی رهبران گروه های فلسطینی-من جمله حماس- اجازه اقامت در دمشق را داد البته به شرط اینکه  به طاغوت و رژمیش وفادار باشند. و علاوه بر آنان حزب الله لبنانی رافضی فرقه ای را نیز زیر پرو بال خود گرفت[3] تا بدین بهانه مردم را بفریبد و آنها را به عنوان ابزار فشاری علیه همه کسانی به کار گیرد که چه در داخل ویا چه در خارج با او مخالفت می کنند و تا اینکه برای تمام تقصیرات و فساد و ظلمی که بدان دچار می شود با بهانه کردن آنها توجیهی پیدا کند.

وقتی از او خواسته می شود برخی اصلاحات را اجرا کرده و دست از آزار ملتش بردارد و زندانیان سیاسی را آزاد کند و اجرای قانون حالت فوق العاده را الغاء کند،در مقابل ملتش بهانه می آورد که او جبهه مقاومت و ممانعت را زیر بال و پرش برگرفته و نماینده آنست و مشغول مقاومت و ممانعت می باشد و مقاومت و ممانعت او را از گوش فرا سپردن به خواسته های ملتش باز می دارد و نمی گذارد که به هیچ گونه اصلاحات ملموسی دسن زند!

و اگر ملت سوریه ضد ظلم رژیم و فساد آن بپا خیزد، می گوید : اینان علیه کسی شوریده اند که نماینده و حامی مقاومت و ممانعت است و آنها با این شورش و قیامشان به دنبال ضربه زدن به مقاومت و ممانعتی هستند که رژیم سوریه آن را در احتضان خود دارد و هر کس که چنین باشد خائن بوده و سزایش قتل است چه برسد به اینکه به خواسته هایش توجهی شود!

و هنگامی که به برخی خیانتهای رژیم فرقه ای و مواضع زننده آن در سطح روابط خارجی اشاره می شود بهانه می آورد و شعار مقاومت و ممانعت را بر سر مخالف خود بلند می کند و فریاد می زند که من حامی مقاومت و ممانعت هستم و هر کس حامی مقاومت و ممانعت باشد غیر ممکن است که خیانت و مزدوی کند و شک و تردید درباره  آن روا نیست!

وهر کس در عرصه عربی و بین المللی با او مخالفت کند، آنها را به زنبورهای مقاومت و ممانعت هشدار می دهد و تهدید می کند که برگ برنده مقاومت و ممانعت به دست اوست و هر وقت بخواهد ضد آنان به کار می گیرد وبدین ترتیب آنها را با مقاومت و ممنعت به نفع مصالحش تهدید می کند و به نفع اهداف خود با طرفهای گفتگو بر پایه اینکه مقاومت و ممانعت با اوست،مذاکره می کند و او در عمل هیچ خدمتی به مقاومت وممانعت نکرده جز اینکه به برخی رهبران جناح های فلسطینی اجازه داه که در زمین سوریه اقامت داشته باشند آن هم با شروطی عاجز کننده و ذلت آور و خوار کننده![4].

و به این ترتیب این رژیم شعار مقاومت وممانعت را به مانند عصایی به کار می گیرد که در باطل و ظلمش بدان تکیه می نماید و با این عصا هر کس را که با او مخالفت کند یا در موردی به او اعتراض کند،ادب می کند و نیز مقاومت و ممانعت را پوشش بزرگی می بیند که زیر آن عیوب و نواقصش را از چشمان مردم می پوشاند!

مقاومت و ممانعتی که این همه نتایج مفید برای این رژیم فاسد فرقه ای پوسیده به ارمغان آورده است و برایش چون پوششی می نماید که با آن  همه عیوب و عوراتش را می پوشاند، چگونه انتظار دارید که با این وجود دم از مقاومت و ممانعت نزند و از چنین مقاومت و ممانعتی استقبال نکند و تظاهر نکند که جزئی از مقاومت و ممانعت و همراه آن است؟!

این است نصیب  این رژیم طائفی از مقاومت و ممانعت و این است نصیب مقاومت وممانعت از این رژِیم بعثی فرقه ای!

همچنین درباره شعارهای رژیم در خصوص حزب بعث و قومیت عربی و دیگر شعارهای وطنی و قومی که برای اهداف خاص خود بر آن سوار شده است و آن را پوششی برای پنهان کردن عیوب و جنایتها و فرقه بازی هایش دیده است و در حقیقت هیچ اهمیت و معنایی برای او ندارد،نیز همین جواب داده می شود.و الّا به من بگویید چگونه التزام رژیم را به مبادی بعث و قومیت عربی باور دارید در حالی که این رژیم با ایران فارسی رافضی در جنگ او بر ضد عراق عربی و بر ضد حزب بعث عربی حاکم عراق در آن وقت، متحد شد؟چگونه ممکن است که بعثی و قوم پرست باشد و چنین کند؟علاوه بر این ،تاخت و تاز ایرانی رافضی را در نظر بگیر که در جمیع امکانات و زندگی مجتمع سوریه نفوذ کرده و این کار با همدستی خود رژیم انجام می گیرد،به گونه ای که انگار سوریه یکی از استانهای ایران است! در کدام بعد از ابعاد وطن پرستی و ابعاد حزب بعث و قومیت عربی،می توان این همدستی را جای داد؟!

خلاصه سخن اینکه : رژیم فرقه ای حاکم در هیچیک از شعارهایی که سر می دهد و با آن استتار می کند صادق نیست تا بتوانی او را بدانها ملزم گردانی و با معیار دادن آن او را به قضاوت بطلبی،جدای از اینکه این شعارات چقدر مشروعیت دارند و صحیح هستند یا باطل.

اگر گفته شود : در این مرحله، از فرقه نصیریه چه باید خواست؟

می گویم  :  از افراد این فرقه که بزرگان و رهبران و شیوخشان نماینده شان می باشد انتظار می رود که موضعی واضح و صریح و اعلان شده درباره سیاستهای رژیم ظالم حاکم و خاندان متسلط آل اسد داشته باشند و با ملت سوریه در تلاش آن برای اسقاط این رژیم فرقه ای عقب مانده که از آنان اخاذی نموده و از آنان نیرو می گیرد همراه شود و همراه او در تلاش برای تغییر و آزادی از بندگی و سرسپردگی طاغوت و رژیم و حزبش بایستند،و عملاً در خلال تظاهرات و تحصن ها با جنایتهای رژیم در حق ملت اسیر سوریه،مخالفت کنند.این چیزی است که از فرقه نصیریه خواسته می شود و کافی نیست که یکی از آنها از طریق رسانه ها مخالفت بی روح خود را با رژیم اعلان کند و یا از فقر و رنج افراد فرقه اش از رژیم حاکم سخن بگوید اما در عمل و در واقعیت ببینیم که رژیم از تمام افراد فرقه نیرو می گیرد و در ظلم خود به ملت سوریه بر آنان تکیه دارد و آنها را چون میخی برای استمرار در ظلم و اعمال نژادپرستانه فرقه ای قرار دهد و آنها چون گردنه ای صعب العبور جلوی هرگونه تغییری بایستند. این را نیز باید در نظر داشت که خود این فرقه -بیش از چهل سال است که-علیه ملت سوری از رژیم حاکم نیرو گرفته و ملت سوری-تا این لحظه حتی یک موضعگیری از اینان بر ضد رژیم ندیده است!

این چنین موضعی از آنان پذیرفته نیست.ما به صراحت و با تمام وضوح به آنها می گوییم : از همین الآن و قبل از هدر رفتن فرصت برای خود و فرقه تان انتخاب کنید  :  یا همراهی با رژیم فرقه ای ظالم و عقب مانده به عنوان یاری برای او در معرکه اش بر ضد ملت سوریه، و یا همراهی با ملت سوریه در خواسته ها و تلاشش برای تغییر و سرنگونی رژیم فرقه ای حاکم خشک و وحشی. و هر انتخاب تبعاتی دارد و واکنش مناسبی از سوی ملت مسلمان سوریه به دنبال خواهد داشت.

آخرین سخنی که درگوشی به اهلمان و ملت باعزتمان در سوریه می گویم این است که  :  خواسته هایتان از رژیم را یکی کنید،یک خواسته و لا غیر و آن این باید باشد  :  سرنگونی رژیم،کل رژیم و کنار رفتنش ار میدان زندگی و عرصه سوریه و تا ابد به اذن الله. و هر خواسته ای پایینتر از این، عبث و بیهوده کاری و هدر دادن اوقات و نیروها است بدون اینکه فایده ای قابل ذکری در برداشته باشد و به معنای رنج و پایمالی بیشتر انسان سوری خواهد بود.

{ وَمَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَى مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ :  من نمی‌خواهم شما را از چیزی باز دارم و خودم مرتکب آن شوم ( و بلکه شما را به انجام کاری می‌خوانم که خود نیز بدان عمل می‌کنم ) . من تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح ( خویشتن و شما را ) نمی‌خواهم ، و توفیق من هم ( در رسیدن به حق و نیکی و زدودن ناحق و بدی ) جز با ( یاری و پشتیبانی ) خدا ( انجام پذیرفتنی ) نیست . تنها بر او توکّل می‌کنم و ( کار و بارم را بدو واگذار می‌سازم و با توبه و انابت ) فقط به سوی او برمی‌گردم }. ‏(هود : 88)


عبدالمنعم مصطفی حلیمه

"ابوبصیر طرطوسی"

25/4/1432هجری موافق با30/3/2011میلادی.

منبع :  www.abubaseer.bizland.com

ترجمه از :  محمدعمرابراهیمی



[1] الله تعالی چنین برایم مقدر کرد که در سال 1967 میلادی در زندانها وسیاهچال های اطلاعات سوریه زندانی شوم و علت آن برخی نوشته ها و کنده کاریهایی بود که روی دیوارها علیه رژیم و رهبرش حافظ اسد می نوشتم.من مدتی در سلولهای اطلاعات در طرطوس بودم و سپس در سلولهای اطلاعات در لاذقیه بودم تا اینکه در پایان در سلولهای اطلاعات در دمشق دوران زندانی را به سررساندم و سن من در آن زمان ار شانزده سال بیشتر نبود.من همه آن خاطرات را امروزها بیاد می آوم وقتی میبینم که برخی از جوانان هموطنم ازجوانان قهرمان شهر درعا همان کار مرا انجام دادند و نوشته های پرجرأتشان روی دیوارها علیه طاغوت و رژیمش علت مستقیم شعله ورشدن این انقلاب مبارکی بود که امروزها در شهرهای سوریه شاهد آن هستیم. ....به هر حال....این را می گفتم که من وقتی در سلولهای اطلاعات دمشق بودم و رئیس اطلاعات در آن زمان"علی دوبا"نام داشت و افسری نصیری بود،وقتی یکی از ما را برای شکنجه می بردند و برخی به آن جلادهای نصیری از شدت شکنجه می گفتند:به خاطر الله رهایم کنید،شما را به خاطر خدا رحم کنید،آنها در مقابل، او و الله را دشنام می دادند و می گفتند این چوب همان خدایی است که از آن کمک می خواهید و بیشتر از قبل او را می زدند و شکنجه می کردند.زندانی دوباره می گفت:به خاطر محمد به من رحم کنید،و آنها در جواب به او و به محمد صلی الله علیه وسلم دشنام می دادند و به او می گفتند:این چوب محمد است..وضرب و شتم او را بیشتر می کردند. زندانی به همه مقدسات متوسل می شد و در جواب از آنان چیزی جز فحش و استهزاء و شکنجه بیشتر نمی دید.  در آخر به آنان می گفت:به خاطر حافظ اسد.....و آن وقت رهایش می کردند و از زدن و شکنجه او به خاطر حافظ اسد دست نگه می داشتند!!! تأمل کنید؛اینان چگونه مردمانی هستند؟!

[2] یکی از چیزهایی که توجه مرا در تظاهرات اخیر در شهر قهرمان درعا جلب کرد این بود که یکی از تظاهرکنندگان-از دور-به طرف دیگر که نیروهای اطلاعات و نوچه های رژیم فرقه ای بودند که تظاهرات کنندگان را سرکوب می کردند می گفت:ما برادران شما هستیم...چطور برادرانتان را می کشید...آیا هیچ ارتشی ملتش را می کشد؟! جواب طرف مقابل جز تیرباران گلوله نبود تا گوینده و همراهانش را خاموش کند.این بدین خاطر است که آنها معانی این کلمات را نمی فهمند و اصلاً بدان اهمیتی نمی دهند،کلماتی که اگر به دشمن محارب در میدان جنگ  گفته شود،از کشتن  دست نگه می دارد!

[3] هم پیمانی رژیم سوریه با حزب الله لبنانی رافضی، جزئی از اتحاد استراتژیک و فرقه ای او با آیات و بزرگان قم و طهران و اهداف فرقه ای و رافضی در منطقه می باشد.ونیز این رژیم در حزب الله لبنانی رافضی مسلح ،آمادگی و امکانات تسلیحاتی خوبی می بیند که می تواند هر مخالفی را در داخل لبنان به آن تهدید کند و نیز جامعه بین الملل را با آن برای  روزی که خواستند به مانند رفتارشان با قذافی و رژیم جنایتکارش،با او رفتار کنند تهدید می کند و نیز جامعه داخلی سوریه را تهدید می کند چرا که هزاران نفر از جنگجویان حزب الله لبنانی آمادگی خود را برای جنگ به همراه بشار اسد و رژیمش علیه هرگونه تهدیدی از سوی ملت اسیر سوریه ،اعلان کرده اند.آیا دیدید که چگونه این رژیم فرقه ای دیکتاتور از این مقاومت سود می برد و فهمیدید که چقدر این مقاومت پوشالی،در مقاصد و اهداف و علت وجودی اش شریف است؟!!!

[4] یکی از سیاستهای خارجی شک برانگیزی که این رژیم فرقه ای دنبال می کند- درباره مبارزه با دولت یهود صهیونیست-این است که این رژیم نه با جنگ است و برای جنگ آمادگی کسب می کند ونه با برنامه های صلحی است که در عرصه مطرح می باشد. نه به این سو ونه به آن سو...این موضع متغیراست که به او این امکان را داده که به اسم مقاومت و ممانعت سوء استفاده کند-و در طول بیش از چهل سال به این بهانه اخاذی کند- و در عین حال در عرصه واقعیت هیچ ربطی به مقاومت و ممانعت ندارد!

اقسام توحید و شرک از کتای التوحید امام محمد بن عبدالوهاب

مقدمه کتاب التوحید:

علمای توحید، اتفاق نظر دارند که تاکنون کتابی در موضوع توحید، مانند کتاب «التوحید» نوشته نشده است. این کتاب، کتاب دعوت است؛ دعوت بسوی توحید. شیخ :، اقسام توحید عبادت و توحید اسما و صفات را بصورت اختصار در این کتاب و همچنین شرک اکبر و اَشکال آنرا و اسباب هر یک از آنها را نوشته است. همچنین راههای پاسداری و حمایت از توحید نیز را هم بیان کرده‌اند.

از اینرو لازم است که شما بعنوان یک مسلمان موحد، بدان توجهی شایان، در حد خواندن و حفظ کردن مطالبش داشته باشید. زیرا هر کجا که باشید از آن بی‌نیاز نخواهید بود.

توحید: یگانه قراردادن چیزی. می‌گویند: «وحَّد المسلمون الله» یعنی مسلمانان، الله را معبود یگانه قرار دادند.

توحیدی که کتاب خدا از آن سخن می‌گوید بر سه قسم است:

1ـ توحید ربوبیت.

2ـ توحید الوهیت.

3ـ توحید اسما و صفات.

توحید ربوبیت: یعنی یگانه دانستن الله، در افعال. و افعال خدا بسیار زیاد می‌باشند که از جمله می‌توان به خلقت، روزی دادن و زنده کردن و می‌راندن، اشاره کرد که الله عزوجل، در همه‌ی اینها یگانه‌ی کامل است.

توحید الوهیت: الوهیه یا الهیه، هر دو مصدر فعل أَلَه, یألَهُ می‌باشند یعنی پرستیدن همراه محبت و تعظیم که مربوط به توحید الله، بوسیله‌ی فعل بنده است.

توحید اسماء و صفات: یعنی بنده معتقد باشد که الله، در اسماء و صفات خویش یگانه است و نظیر و همتایی ندارد.

همین اقسام سه‌گانة توحید را، شیخ در این کتاب ذکر نموده است و سخن را بقدر نیاز در مورد توحید الوهیت و عبودیت ـ که کمتر در این مورد کتاب نوشته شده است ـ به درازا کشیده است.

اقسام آن یعنی توکل و ترس و محبت و را بیان کرده و همچنین ضد توحید الوهیت را که شرک باشد به تفصیل بیان نموده است. شرک یعنی انباز و شریک گرفتن با الله، در ربوبیت یا عبادت یا اسماء و صفات. اما در این کتاب بیشتر از شرک در عبادت و توحید الله، سخن به میان آمده است.

باید گفت که در پرتو آیات و احادیث در می‌یابیم که شرک، از یک نگاه بر دو قسم است: شرک اکبر و شرک اصغر و در تقسیمی دیگر، نوع سومی نیز بر آن افزوده شده است که آنرا شرک خفی می‌گویند.

شرک اکبر: عبارت است از پرستش غیرالله یا انجام دادن پاره‌ای از عبادات برای غیرالله و یا قرار دادن شریک در عبادت الله و این نوع شرک، انسان را از دایرة اسلام، خارج می‌سازد.

شرک اصغر: آنست که شارع آنرا شرک نامیده است ولی بحدی نیست که با شرک اکبر برابری بکند.

مثال شرک اکبر آشکار، مانند پرستش بتها، قبرها و مردگان.

شرک اکبر پنهان, مانند شرک منافقین, یا توکل کنندگان بر پیران یا مردگان یا چیزهای دیگر.

و شرک اصغر مانند پوشیدن انگشتر و مهره‌ی شفا و نخ و سوگند خوردن به غیر الله.

و شرک خفی مانند ریا و تظاهر و غیره.

ای اهل سنت یاری شدید (نصرتم یا اهل السنة)


بسم الله الرحمن الرحیم

ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات تمامی مسلمین و تبریک فرا رسیدن عید سعید فطر

توحید و جهاد تقدیم می کند:

هدیه عید:

ترجمه فارسی فیلم زیبای

ای اهل سنت یاری شدید (نصرتم یا اهل السنة)


تصاویر گوشه هایی از این فیلم:


ضمنا با عرض معذرت و پوزش به خاطر مشکلات دانلود مستقیم از سرور توحید و جهاد به اطلاع می رسانیم که این مشکل نیز بفضل الله برطرف گردید

در صورت بروز خطاها و مشکلات احتمالی ما را در جریان قرار دهید.


لینک فایل :

61.7 MB

لینک دانلود از سرور توحید و جهاد


لینک آرشیو:

http://www.archive.org/download/nosertom-farsi/nosertom.rmvb

http://ia600702.us.archive.org/2/items/nosertom-farsi/nosertom.rmvb